85/8/19
11:16 ص
آخرالزمان و نشانههای ظهور
«آخرالزمان» واژهای است با سابقة طولانی که قدمت آن به روز ولادت پیامبر اکرم(ص) میرسد. ایشان در روایتی فرمودند: من و رستاخیز مانند دو انگشت دست با یکدیگر مقارن هستیم. به همین جهت است که از آن حضرت، به «پیامبر آخرالزمان» تعبیر میکنند. اگر آینده را با گذشتهای که از زمان حضرت آدم(ع) آغاز شده مقایسه کنیم، آینده زمانش طولانیتر میشود. در روایات ما عمر دنیا به صدبخش تقسیم شده که بیست درصد آن، از آن دشمنان اهل بیت(ع) است و بقیهاش به اهل بیت(ع) اختصاص دارد. مدت حکومت حضرت مهدی(ع) پس از ظهور سیصد و نه سال خواهد بود. البته در روایات اهل سنت تعبیر هفت سال و نه سال آمده و در منابع ما هم هر جا چنین ارقامی گفته شده، از آنها نقل کردهاند. بعد از پایان یافتن حکومت حق ایشان، رجعت اتفاق میافتد. اول امام حسین(ع) رجعت میکنند. پس از پنجاههزار سال حکومت ایشان، حضرت علی(ع) میآیند و چهل و چهار هزار سال حکومت میکنند و پس از ایشان هم ائمه(ع) به ترتیب بازمیگردند تا نوبت به بازگشت حضرت بقیةالله(ع) میرسد و ایشان آخرین کسی هستند که در دوران رجعت از دنیا میرود. چهل روز پس از وفات ایشان رستاخیز میشود.
با این ترتیب آخرالزمان شامل محدودة زمانی وسیعی میشود که همة روایات مربوط به نشانههای ظهور را در برمیگیرد. آخرالزمان را میتوان به سه مقطع زمانی تقسیم کرد:
1. از روز تولد رسول اکرم(ص) تا ظهور حضرت بقیةالله(ع)؛
2. از ظهور حضرت مهدی(ع) تا پایان حکومت حق آن بزرگوار که سیصد و نه سال است؛
3. از آغاز رجعت تا پایان دنیا.
موضوع بحث امروز ما مقطع اول است و به دو مقطع دیگر کاری نداریم. هرچند دربارة جزئیات آخرالزمان، آیندهپژوهی، آیندهنگری و آیندهاندیشی در میان اندیشمندان جهان اختلافات فراوانی مشاهده میشود لیکن در حالت کلی همة ادیان و به ویژه دین مبین اسلام گفته شده که آیندهای روشن در انتظار ماست. البته پیش از آمدن این آیندة روشن، مجموعهای حوادث جانسوز و دردناک وجود خواهد داشت و آنقدر تاریکیها گسترش مییابد که تمام تاریکی نمود پیدا کند. در این شرایط آقا بقیةالله(ع) به ناگاه ظهور میکنند و همة مشکلات را از بین میبرند و تمام آن تاریکیها را به نور مبدل میسازند. در منابع، نشانههای فراوانی برای آخرالزمان بیان شده است. قدیمیترین منبعی که به این موضوع پرداخته و الآن در اختیار ما وجود دارد کتاب الفتن نعیم بن حماد مروزی (اوایل قرن سوم) است. لازم به یادآوری است که پیش از این اثر، کتابهای زیادی در این زمینه نوشته شدهاند لیکن غالباً در کشاکش زمان از بین رفتهاند. مؤلف این کتاب یکی از شخصیتهای برجستة اهل سنت است که در این مجموعه، دوهزار و چهار حدیث نقل کرده و در هر کدام از این احادیث یک یا چند عنوان از نشانههای ظهور بیان شده است. به عبارت دیگر هزاران عنوان نشانه و توصیف برای ویژگیهای آخرالزمان، در دسترس داریم. کتاب ارزشمند نوائب الدهورفی علائم الظهور، تألیف مرحوم آیتالله میرجهانی هم که در زمان ما نوشته شده است متن پانصد و پنج حدیث کامل را در خود گنجانده است. و بالاخره در کتاب معجم الفتن و الملاحم آیتالله سید محمود دهسرخی ضمن چهار جلد، هزارو هشت سطر مدخل را آوردهاند. در میان این چند هزار نشانة ظهور، تنها پنج نشانهاند که حتمی هستند و قطعاً اتفاق خواهند افتاد و بقیه ممکن است اتفاق بیفتد و ممکن است اتفاق نیفتد. این پنج نشانة حتمی همگی در آستانة ظهور حضرت بقیةالله(ع) اتفاق میافتند و با وقوع هر کدام از آنها به طور طبیعی دلهای بیشتری مجذوب و شیفتة ایشان میشود. نکتة مهمی که لازم است در اینجا بیان کنم این مطلب است که بنابر اعتقاد قطعی و مسلم ما، احدی حق ندارد زمانی برای ظهور مشخص کند. ائمة هدی(ع) نه تنها خود هیچ زمانی را برای ظهور مشخص نکردهاند بلکه حتی به ما هم اجازة تحقیق و تفحص و صحبت از این موضوع را ندادهاند. بسیاری از بزرگان عقیده دارند، وقت ظهور تنها نزد خداوند مشخص است و چون در لوح محفوظ نیامده، فرشتگان و اولیای الهی نمیتوانند از آن باخبر شوند؛ و لذا آنچه بعضی از افراد ادعا میکنند تنها ادعایی دروغین است و نه بیشتر. در اصول کافی احادیث فراوانی داریم که فرمودهاند از تکذیب کسانی که برای ظهور زمان تعیین میکنند هرگز بیمناک نباشید!1 به عبارت دیگر هر چقدر هم این آدم بزرگ باشد تفاوتی نمیکند. اگر ادعا کنیم تا کنون بیش از نود درصد از نشانههای ظهور اتفاق افتادهاند ادعای گزافی نیست؛ با این حال ما فقط میتوانیم بگوییم ظهور نزدیک شده است بیآنکه بتوانیم زمانی را برای آن مشخص کنیم. تصور کنید شخصی برای اولین بار در جادهای در حال رانندگی است و میخواهد به مقصدی مشخص برسد. تابلوهای راهنمایی متعدد و متنوع در طول مسیر هر کدام بیانگر نزدیک شدن به تونل، پمپ بنزین و امثال آن هستند. و برخی از آنها دقیقاً فاصلة ما را با آن مقصد و محل مشخص بیان میکنند. چند هزار نشانة ظهور هم اگر اتفاق بیفتند همانند آن تابلوهای راهنمایی عمل میکنند که نزدیک شدن به زمان ظهور را برای ما بیان میکنند. اولین تابلوی شمارش معکوس با خروج سفیانی نمایان میشود. با خروج او معلوم میشود که هشت ماه به آغاز ظهور باقی مانده است. در اینجا دیگر «کذب الوقاتون»2 معنا ندارد.3 نشانة حتمی دوم که مقارن و همزمان با نشانة اول اتفاق میافتد خروج یمانی است. نشانة سوم در شب بیست و سوم ماه رمضان به شکل یک بانگ آسمانی شنیده میشود و پس از آن هم بعد از حدود یک ماه «خسف بیدا» واقع میشود [و ضمن آن سپاهیان سفیانی در سرزمین بیدا فرو میروند]. و حدود دو ماه بعد هم در بیست و پنجم ماه ذیالحجة نفس زکیه به شهادت میرسد که این دو مورد آخر را در واقع ما باید نشانههای قیام بدانیم نه نشانههای ظهور؛ چون ظهور ایشان بدون تردید در بیست و سوم ماه رمضان اتفاق میافتد و قیام جهانی حضرت هم در روز عاشورا یا دهم محرمالحرام خواهد بود. بین این دو، سه ماه و ده روز فاصله است. در این مدت همه با آقا آشنا میشوند و فرهنگ و سیره و منطق ایشان را میشنوند و سپس با بصیرت یا آن را قبول میکنند یا رد. گفتیم که نشانههای غیر حتمی ممکن است اتفاق نیفتند مثلاً اینکه گفته شده دو سوم مردم زمین پیش از ظهور از بین میروند احتمال دارد به واسطة تضرع و زاری مردم رفع شود و همین طور طاعون فراگیر پیش از ظهور.4 در احادیث، بسیاری از گناهان زمینهساز مشکلات و حوادث بیان شدهاند و در واقع هرچه بر سر ما میآید نتیجة اعمال خود ماست چه خوب باشد چه بد. آینده را به چند شکل میتوان پیشگویی کرد: ـ بعضی سعی میکنند آن را با روش علمی پیشگویی کنند که این سبک کارایی چندانی ندارد و با وقوع یک حادثه به راحتی تمام معادلات آنها برهم میخورد؛ ـ بعضی دیگر هم میخواهند بر اساس روش کاهنانه آینده را پیشبینی کنند که در ضمن آن عدهای شیاد خود را [کاهن و منجم] جا کرده و بسیاری از حوادث دروغین را به خورد مخاطبان خود میدهند به نحوی که حتی اگر در لابهلای آنها حادثة قابل اعتمادی هم وجود داشته باشد دیگر شنونده به آن اعتنایی نمیکند؛ ـ برخی هم بر اساس فلسفة تاریخ میخواهند نسبت به انجام این موضوع اقدام کنند حتی براساس روش هگلی آن هم این روش پاسخگو نیست؛ و بالاخره باید اذعان کنیم به رغم تحریفهایی که در کتب ادیان پیش از اسلام رخ داده باز هم با این حال مطمئنترین پیشبینیها آنهایی است که براساس وحی انجام شده باشند. این روش هنوز هم کاربرد دارد؛ چون بسیاری از مطالب گفته شده بالاتر از فهم شنوندگان آن دوره بوده است؛ به عنوان مثال وقتی گفتهاند هرات5 با مارهای بالدار نابود میشود تشبیه زیبایی است از موشک و آنها که مارها را از نزدیک دیدهاند شباهت فرود آمدن موشک را بر زمین و پایین آمدن مار را به خوبی درک میکنند. یا اینکه گفتهاند عراق را عرج اشغال میکند لازم است بدانیم این لفظ برای کافر معمولی به کار نمیرود و به سرکرده کفار اطلاق میشود. وجود مقدس آقا رسول الله(ص) فرمودند: باید امر به معروف و نهی از منکر کنید و الا خداوند بدترین شما را بر شما مسلط خواهد کرد و نیکان شما هر چه دعا کنند دعایشان مستجاب نخواهد شد. متأسفانه امروز به چشم خود میبینیم به هر کس تذکر میدهیم میگوید به من ربطی ندارد مشکل دیگری است. هیچ قومی نیست که ربا در میان آنها شایع شود جز اینکه به حالت غفلت و بیخبری مبتلا شوند؛ و هیچ قومی نیست که رشوه در میان آنها رواج پیدا کند مگر اینکه به خوف و ترس و وحشت گرفتار آیند؛ وقتی فحشا در میان مردم ظاهر شود؛ رانش زمین به وجود میآید. هنگامی که با اهل پیمان حیله شود، دشمن غلبه پیدا میکند. وقتی گناه زنا در میان مردم فراوان شود مرگ ناگهانی زیاد میشود تا جایی که فرصت نخواهند داشت پاهای شخص را [پیش از مرگ] رو به قبله کنند و یا از او درباره حساب و کتاب و اموراتش بپرسند. بیش از ده سال قبل بود که خواندم حداقل دو هزار نفر در هر ماه به واسطة ایست قلبی در بهشت زهرا(س) مدفون میشوند. هر قوم و جامعهای که از حد خود تجاوز کند و فساد را پیشة خود سازد حتماً با قهر طبیعت مواجه خواهد شد. حوادثی نظیر سونامیها و کاتریناها سرآغاز آن خشم است و تنها خداوند است که میداند سرانجام آن چه خواهد شد. در آستانة ظهور، مرگ سرخ و سپید خواهد بود. وقتی از معنای این دو تعبیر پرسیدند، فرمودند: مرگ سفید طاعون است و مرگ سرخ جنگ و خونریزی. نخستین نشانهها، صاعقههایی است که فرو میریزند. حال یا منظور صاعقههای آسمانی است یا موشکهایی که بر سر مردم فرود میآیند: در روایت آمده است: قیامت برپا نمیشود تا اینکه در بعضی از صحراهای حجاز آتش روان شود؛ هزار سال پیش کسی نمیتوانست تصور کند روان شدن آتش یعنی چه؟ ولی امروز همة ما میدانیم که اگر یکی از چاههای نفت منفجر شود، نفت آن روی زمین جاری میشود و آتش جریان پیدا میکند. و در ادامه فرمودهاند: آب در نجف روان میشود. که ظاهراً با توجه به اقداماتی که انجام دادهاند به زودی در نجف که در بلندی قرار دارد آب جریان پیدا خواهد کرد. ظهور هنگامی به وقوع میپیوندد که دو ثلث مردم از بین بروند. شخص هر صبح و شام آرزوی مرگ میکند تا شاید از بحرانهایی که با آنها دست به گریبان است خلاصی یابد و از شر مردمان درندهخو رها شود. امیرمؤمنان(ع) بیانی دارند که میفرمایند: کجا میتوانند فرار کنند هنگامی که سر کردة کفار بیاید؛ همان کسی که ترشروی و تندخوی است. جای خود را امن و مرزها را ناامن میکند. حوادثی که امروز در عراق مشاهده میکنیم یکی از مظاهر و مصادیق این احادیث شریف است. باز آمده است: قرآنها را زیبا چاپ میکنند و مساجد را آراسته میسازند. منارهها را بلند نموده و قرآن را با الحان میخوانند و دیگر [این تلاوت] خشیتی ندارد و بر دلها اثر نمیکند. مساجد آنها از حیث بنا آباد است ولی از لحاظ معارفی که باید در میان آنها مشاهده شود، خرابند. با شبهههای دروغین حرامها را حلال میکنند: اسم شراب را عوض کرده و آن را مینوشند؛ رشوه را به نام هدیه میگیرند؛ ربا را به عنوان تجارت و مضاربه میخورند... . دروغ همه جا را فرا میگیرد و راستی کم میشود. همه با زبان به هم اظهار دوستی و محبت میکنند ولی در دلهایشان به هم کینه میورزند. گناه را برای هم حسب و نسب قرار میدهند. اسلام وارونه میشود همانند پوستینی که آن را وارونه بپوشند. اگر بخواهیم همة این احادیث را بخوانیم حدود هفت، هشت جلسه زمان میخواهد. امروز به کتاب مقدس مراجعه کردم به جملة جالبی برخوردم. در آنجا از پترس رسول باب 3 / بند 13ـ7 نقل شده که گفت: آمدن آن روز خدا را انتظار بکشید. آن را بشتابانید.6 که در آن آسمانها سوخته و از هم متفرق خواهد شد و عناصر از حرارت، از هم گداخته خواهد گردید. ولی به حسب وعدة او منتظر آسمانها و زمینهایی جدید هستیم که در آنها عدالت ساکن خواهد شد. این تعابیر برای من خیلی جالب بود؛ چون حدود دو هزار سال پیش نوشته شده و اصلاً این مفاهیم برای کسی قابل درک نبوده که بخواهد آنها را جعل کند. در برخی دیگر از روایات مربوط به آخرالزمان آمده است که: روی پل بغداد هفتاد هزار نفر کشته میشوند. در بغداد، بصره و جاهای دیگر رانشها و زلزلهها پدید میآید. خونها ریخته میشود. خانهها ویران میگردد و اهل آنها فانی و نابود میشوند. اهل عراق دچار ترسی میشوند که همة آنها را فرا میگیرد. رانشی در دمشق پیش میآید که صدهزار نفر در آن کشته میشوند. حوادث جانکاهی رخ میدهد که موها را سپید میکند. فلزهای سخت و سنگین حرکت داده میشود.7 به زودی خواهد آمد که در بغداد کافر سرکردهای از بنی قنطوره احاطه پیدا میکند و با یک سلسله افراد که رحمت از دل آنها ربوده شده پسران را میکشند و زنان را حلال میشمرند، آتش آنها شام را نیز میسوزاند. وای بر اهل حلب از محاصرهای که خواهند شد. سپس وارد بعلبک میشوند و در همه جای لبنان حوادث حلول میکند. بیشترین نشانهها مربوط به بنی قنطوره است که مالک عراق میشوند و اطراف شام را در دست میگیرند و پس از آن بحث کشته شدن صدهزار نفر در نیم روزی در باب الفیل، مسجد اعظم کوفه، مسائل بصره وبعد آذربایجان شوروی که آنجا هم شعلهور میشود. از ارمنستان «شروسی» خروج میکند و میخواهد ایران و عراق را از بین ببرد. بین او و «مروزی» حادثهای سخت رخ میدهد و میلیونها نفر در آن کشته میشوند. هر یک به شمشیری آراسته متمسک میشوند که بر فراز آنها پرچمهای سیاه برافراشته است. و این همان جنگی است که مرگ سرخ و طاعون بزرگ در آن واقع میشود. از کوفه صدهزار نفر که مابین شرک و نفاق هستند خارج میشوند.8 بیآنکه هیچ مانع و رادعی پیش روی آنان باشد.
پیام رسان
منتظران چشم به راه آمدنش هر لحظه زمین قلبهایشان را با یادش آب و جارو می کنند و دیده ی خویش را به سمت خانه ی دوست تنگ تر می نمایند. شاید زیباترین لحظه ی تاریخ را با قاب دیدگانشان به تصویر در آورند. این همان چیزی است که هر جمعه در دعای ندبه از تارهای وجودشان به مولای خویش عرضه می دارند: متی ترانا و نراک