89/5/21
11:10 ص
89/5/18
9:32 ص
89/5/16
4:57 ع
86/7/20
12:32 ص
واژه «عید» از ریشه عود گرفته شده و به معناى بازگشت است، و واژه «فطر» ازفطرت گرفته شده و به معناى سرشت است. بنابراین عید فطر؛ یعنى بازگشت به فطرت و سرشت.
بازگشت ازاین نظر که آیا رابطه ما با فطرت پاک انسانى به طورصحیح برقراراست یا نه؟ آیا آن اعماق روح و فطرت پاکى که خداوند به ما داده و براثرحجابهاى جهل، انحراف و گناه، زنگار بر رویش نشسته، درکلاس ماه رمضان زنگارها زدوده شدهاند یا نه؟ که اگر چنین است باید ابتداى نجات وآغاز پیروزى برطاغوت نفس را در نماز عید فطراعلام بدارند و جشن بگیرند. به عنوان این که: آن چه را در ماه رمضان آموختهاند و در راه خودسازى و بهسازى به کار بردهاند ابراز بدارند، با کلمات و حرکات، بلکه درقلب و درون، با تمام وجود و احساس، و با شعارآمیخته با شعوروفریاد برون و درون که: «الله اکبر، الله اکبر، لا اله الا الله و الله اکبر ولله الحمد والحمدلله على ما هدانا وله الشکرعلى ما اولانا؛ خدا بزرگتراز آن است که توصیف گردد. آرى چنین است، معبودى جزخداى یکتا و بىهمتا نیست، وخدا بزرگترازآن است که وصف شود، حمد و سپاس اختصاص به ذات پاک خدا دارد به خاطرآن که ما را درراستاى پاکسازى و بهسازى هدایت کرده، و شکراو را که جمعیت ما وامت ما را برترین جمعیت وامت قرار داده است.» رمضان اندک اندک پایان مىپذیرد، و به انتهاى خود مىرسد، مسلمانان درمکتب رمضان و روزه، در پرتو آیات قرآن و نیایشها وتقویت صبرواراده، پس از فراگیرى و آموزش به خودسازى پرداختهاند؛ اینک جشن مىگیرند که درراه پردستاندازجهاد اکبر، با گامهاى استوارعبورکردهاند و به مقصود رسیدهاند. چرا که براى انسان بازگشت به خویشتن، فرا رسیدن بهارمعنویت است؛ مانند درختانى که پس ازگذران زمستان سرد ، به بهاررسیدهاند و درمسیرحرکت قرار گرفتهاند، به راستى چه عیدى شیرینتر وچه پیروزىاى شکوهمندتر از بازگشت به خویشتن، و پیروزى برطاغوت نفس اماره؟ که فطرت را زیر پاى سهمگین خود منکوب کرده است.
چهارعید دراسلام به طوررسمى وجود دارد که عبارتاند از: عید قربان، عید غدیر، عید جمعه وعید فطر. عید قربان جشن ایثار و فداکارى است، و مسلمان دراین رابطه به خویشتن بازمىگردد که آیا به باطن و ماهیت چنین عیدى رسیده است یا نه. آن گونه که ابراهیم خلیل(ع) قهرمان توحید رسید، و حسین بنعلىعلیهماالسلام آن را درکربلا تکمیل کرد. عید غدیر جشن ولایت و امامت است و انسان مسلمان با ژرفاندیشى به خویشتن مىنگرد که آیا انتخاب او در مسئله بسیارمهم رهبرى، صحیح بوده است یا نه؟ که دربینش اسلام ناب، مسئله بسیارعمیقى است، و از ارکان زیربنایى نظام اسلام است، که اگراو نباشد هیچ یک ازمفاهیم اسلام، ارزش واصالت خود را نمىتوانند نشان دهند. عید جمعه بازگشت به خویشتن است که نقش اساسى درپیشبرد اهداف، و وصول به مقصود دارد، و به راستى که برقرارى اتحاد و یک رنگى وهمدلى مسلمانان، وسیعترین و ژرف ترین برکات را براى آنها به ارمغان خواهد آورد.
ولى آیا مىدانید که اگرعید فطرت و خودسازى نباشد، عیدهاى دیگرتکمیل نخواهد شد. اگرچنین عیدى درزندگى انسان تحقق یابد همه روز، روزعید است؛ چنان که امیرمومنان على(ع) فرمود: «انما هوعید لمن قبل الله صیامه و شکر قیامه، وکل یوم لا یعصى الله فیه فهو عید؛(1)امروزتنها عید کسانى است که روزه آنها درپیشگاه خدا پذیرفته شود، و عبادتهاى شبانه آنها مورد پذیرش خداوند شده باشد، و هر روزى که گناه نکنى روزعید تو است.» حضرت على(ع) این سخن را ازسرچشمه وحى گرفته بود، چرا که وقتى خطبه رسول خدا(ص) را درمسجد پیرامون فضایل ماه رمضان شنید، ازآن حضرت پرسید: «بهترین کاردرماه رمضان چیست؟» پیامبر(ص) پاسخ داد: «الورع عن محارم الله عزوجل؛ (2)ورع و پرهیزکارى ازآن چه خداوند حرام نموده است مىباشد؛ یعنى همان خودسازى و بازگشت به فطرت پاک توحیدى.»
براى این که مسئله «بازگشتبه فطرت» را که ماهیت عید فطر را تبیین مىکند، بهتر بفهمیم و به اهمیت آن، بهتر و عمیقتر پى ببریم، مسئله عید و فطرت را به طورخلاصه ازدیدگاه قرآن، مورد بررسى قرار مىدهیم.
در قرآن مجید کلمه عید یک بار آمده، که دررابطه با حضرت عیسى(ع) و حواریون وشاگردان مخصوص اواست، به این ترتیب که: آن شاگردان مخصوص براى تکمیل ایمان خود به عیسى(ع) گفتند: «آیا پروردگار تو مىتواند غذایى ازآسمان (مائده) براى ما بفرستد؟» حضرت عیسى(ع) ازاین تقاضا که بوى شک و تردید مىداد، نگران شد و به آنها فرمود:
«از خدا بترسید اگرایمان دارید.» ولى به زودى حضرت عیسى(ع) دریافت که مقصود آنها مشاهده معجزه بزرگ از عیسى(ع) است، تا درپرتو دیدارآن، قلبشان پاک وسرشارازاطمینان ویقین گردد، ازاین رو به خدا عرض کرد: «اللهم ربنا انزلعلینا مائده من السماء تکون لنا عیدا لاولنا وآخرنا وآیه منک؛ (3) خداوندا!مائدهاى ازآسمان برما بفرست تا عیدى براى اول و آخرما باشد و نشانهاى ازتو.»
و ازآن جا که روز نزول مائده روز بازگشت به پیروزى و پاکى و ایمان به خدا بوده است، حضرت مسیح(ع) آن را «عید» نامیده است، ومطابق روایات چون«مائده» درروز یکشنبه نازل شده، مسیحیان این روز را مانند جمعه ما مسلمانان، روزعید مىدانند و تعطیل مىکنند. نتیجه این که درقرآن کلمه «عید» به عنوان تکمیل ایمان، و وصول به مرحله یقین که اساس خودسازى است، مطرح شده است.
بنابراین ما که پیرو قرآن هستیم، باید به مسئله عید به عنوان محور پاکسازى وبهسازى بنگریم. عید فطر وقتى براى ما عید واقعى است که درمسیرخودسازى، پیروزشده باشیم، و تحول عمیقى درما پدیدارشده باشد.
اما در مورد فطرت، باید توجه داشت که قرآن با صراحت، خداشناسى و دین را مسئلهاى فطرى مىشمرد. آیات متعددى در قرآن به این مطلب دلالت دارد، ازجمله درآیه 30 روم مىخوانیم: «فاقم وجهک للدین حنیفا فطرة الله التى فطرالناس علیها لاتبدیل لخلق الله ذلک الدین القیم؛ اى پیامبر! روى خود را متوجه آیین خالص پروردگارکن، این فطرتى است که خداوند انسانها را برآن آفریده، دگرگونى درآفرینش خدا نیست.» این آیه با صراحت، بیان کننده آن است که دین اسلام بر اساس فطرت و سرشت ونهاد انسان مىباشد، ودستورهاى آن، همه وهمه هماهنگ با درون ذات وجود انسان است، واگرفطرت از دستبرد جهل، خرافات، تبلیغات غلط و تربیتهاى ناسالم، محفوظ باشد، همان را مىخواهد که آیین ناب اسلام آن را مىخواهد، و خداوند آئینش را براساس نیازهاى فطرى بشرتدوین نموده است. و اگرانسان داراى فطرت نخستین، به دور از حجابها و زنگارها باشد، بدون هیچگونه تردید و دغدغه، راه توحید ودستورهاى صحیح الهى را مىپسندد و برمىگزیند، معناى جهاد اکبر و مبارزه بىامان با طاغوت نفس این است که پردهها و حجابها و زنگارها را ازروى فطرت پاک برداریم و آن را پیروى کنیم.
فطرت در تعبیرات دانشمندان بردوگونه است: فطرت عقل و فطرت دل.
فطرت عقل یعنى استدلال روشن عقلى، که انسان بعد ازرسیدن به کمال عقل با مشاهده نظام جهان و دقت دراسرارهستى، بىدرنگ به این حقیقت منتقل مىشود که محال است، این نظام واسرارشگفتانگیز معلول مبدئى فاقد عقل و شعور باشد و این«عقل فطرى» بدون نیاز به استاد ومعلم به مقصود مىرسد، ولى فطرت مفهوم دیگرى نیز دارد که ازآن تعبیربه «فطرت دل» مىشود، که تفسیر فطرى بودن دین بااین تعبیر، صحیحتر و مناسبتر به نظر مىرسد. و منظورازآن این است که انسان وقتى به اعماق جانش مىنگرد، نورحق را مىبیند، وندایى را با گوش دل مىشنود، ندایى کهاو را به سوى مبدا علم و قدرت بىنظیر هستى دعوت مىکند، که گاهى ازآن تعبیر به«درک وجدانى» مىشود، مانند آن که وقتى انسان یک گل زیبا را مىبیند، بدون مقدمه و استدلال به زیبایى آن پى مىبرد و ازآن لذت مىبرد. اینک پس ازاین بیان، به اصل بحث باز مىگردیم که «عید فطر» به معناى بازگشت به فطرت است، یعنى مساله جهاد اکبر وخودسازى درماه رمضان، انسان را به مقامى مىرساند که پردههاى جهل، هواپرستى وخرافات وهرگونه موانع ضد فطرت، ازسرراه فطرت برداشته مىشود، و انسان مسلمان دراین هنگام به فطرت ناب خود که ازدرون ذات وجودش مىجوشد بازمىگردد، همان فطرتى که آیینه صاف خدانما وحق نمااست؛ همانپیامبر باطن که اگر ازاسارت زنجیرهاى جهل و هواپرستى آزاد گردد، راهنماى کامل و دقیق انسان به سوى کمالات است. و به طورروشن موجب سعادت انسان مىگردد.
هرگاه انسان در پرتو فیوضات و برکات ماه رمضان و عبادت روزه، به این درجه رسید، به حقیقت مفهوم عید فطر رسیده است، وآغازماه رمضان درواقع براى او عید است و باید جشن پیروزى بگیرد، وگرنه هرگز براى او عید نخواهد بود.
جالب این که درآیه مذکور، دین«قیم» واستوارو به عبارت دیگرخالص و ناب، آن دینى است که با فطرت بىآلایش و سالم آمیخته شده باشد.
نکته قابل توجه این که شواهد زنده متعدد عینى وجود دارد که نشان دهنده فطرى بودن ایمان به حق است؛ مانند واقعیتهاى تاریخى که نشان مىدهد، درمیان هر ملتى درهردورهاى اعتقاد به خداشناسى و مذهب وجود داشته است، چنانکه شواهد باستان شناسى وآثاروعلائم به جا مانده ازدورههاى قبل ازتاریخ بیان کننده این واقعیت است.
مطالعات روانى و اکتشافات روانکاوى درابعاد روح انسان نیزشاهد دیگرى برفطرى بودن اعتقادات دینى است، روانشناسان چهارتمایل عالى واصیل را به عنوان ابعاد چهارگانه روح معرفى مىکنند که عبارتاند ازحس دانایى، حس زیبایى، حسنیکى، و حس مذهبى. که این خود نیز دریچه دیگرى برفطرى بودن دین است. (4)
شاهد دیگر برواقعیت فطرى بودن دین حق، «ناکامى تبلیغات ضد مذهبى» است، که در همه جاى دنیا مشاهده مىشود، فروپاشى شوروى و کمونیسم درعصرحاضریکى ازنمونههاى آن است. و هم چنین تجربیات شخصى در سختىها ورنجها شاهد دیگر برتوجه انسان به خواست فطرت یعنى خداجویى و پناه آوردن به حق است، که درقرآن درآیات گوناگونى به این مطلب اشاره شده است.
این بحث را با چند گفتار ازپیامبر(ص) وامامان معصوم(ع) پایان مىبریم:
در حدیث معروفى از پیامبراکرم(ص) مىخوانیم فرمود: «کل مولود یولد علىالفطرة حتى لیکون ابواهما اللذان یهودانه و ینصرانه، (5)هرنوزادى برفطرت اسلام ودین خالى ازشرک آفریده شده است، و رنگهایى همچون یهودیت و نصرانیت انحرافى است که ازطریق پدرومادربه آنها انتقال مىیابد.» وامیرمومنان درضمن گفتارى مىفرماید: «فبعث فیهم رسله، و واترالیهم انبیائه لتستادوهم میثاق فطرته، (6)خداوند رسولان خود را به سوى انسانها فرستاد وانبیاى خود را یکى پس از دیگرى ماموریت داد تا وفاى به پیمان فطرت را ازآنها مطالبه کند.» نتیجه این که نباید فطرت را که همانند آیینه خدانما و حقجو، دردرون، ما را راهنمایى مىکند، وآیین حق را نشان مىدهد به باد فراموشى بسپاریم، بلکه باید در پرتو جهاد اکبر به ویژه درماه رمضان خود را به این مرحله برسانیم تا ازاین پیامبروچراغ فروزان درون بهرهمند گردیم.
حجةالاسلام والمسلمین محمد محمدى اشتهاردى
2- شیخ صدوق، عیون اخبارالرضا، ج1، ص295.
3- مائده / آیه 114.
4- برای اطلاع بیشتربه کتاب «حس مذهبى یا بعد چهارم روح انسانى» ترجمه مهندس بیانى رجوع نمایید.
5- علامه طبرسى، تفسیرجمع الجوامع، ذیل آیه 30 روم.
6- سید رضى، نهج البلاغه، خطبه اول.
86/7/12
2:43 ع
لیله القدر خیر من الف شهر
امام علی علیه السلام فرمودند: «شب قدر در هر سالی هست، در این شب امور همه سال (و تقدیرها و سرنوشتها) فرو فرستاده میشود، پس از درگذشت پیامبر نیز این شب صاحبانی دارد.»
شب قدر، بزرگترین، شریفترین، پر ارجترین و پر رمز و رازترین شبها در گردونه زمان است که قلمها در وصفش میشکنند و زبانها در توصیفش قاصر و عقل و تدبیرها در فهم آن مبهوت و متحیر میمانند.
شبی که به فرموده امام صادق علیه السلام قلب رمضان به شمار میآید. بهترین شب سال، شب قدر است که خداوند در قرآن کریم آن را شبی پربرکت دانسته و ارزش آن را برتر از هزار ماه بیان میکند.
آیا به راستی برکتی بالاتر از این هست که یک شب هم تراز هزار ماه یعنی 30 هزار شب یا 83 سال و 4 ماه قرار گیرد؟
چرا این شب «شب قدر» نامیده شده است؟ چه اسراری در آن نهفته و چه وقایع و حوادثی در آن رخ داده و میدهد؟
مفسران قرآن کریم با استفاده از قرآن و احادیث پیشوایان معصوم دین درباره نامگذاری این شب به «شب قدر» مطالب و دلایل زیادی آوردهاند.
شب قدر یعنی شب بزرگ و باعظمت، زیرا در قرآن کریم «قدر» به معنای منزلت و بزرگی خدا آمده است. (حج /74)
همه مقدرات بندگان نیز در طول سال در این شب رقم میخورد. (دخان /4)
همچنان که امام رضا علیه السلام فرمودند: «خداوند در شب قدر آنچه را از این سال تا سال بعد پیش خواهد آمد مقدر میفرماید از زندگی یا مرگ، از خوب یا بد یا روزی، پس آنچه خداوند در این شب مقرر فرمود، وقوع آن حتمی خواهد بود.»
البته این امر هیچ گونه تضادی با آزادی اراده انسان و مساله اختیار ندارد زیرا تقدیر الهی به وسیله فرشتگان طبق شایستگیها و لیاقتهای افراد و میزان ایمان و تقوا و پاکی نیت و اعمال آنهاست.
بدون شک مفاهیمی چون وعده و وعید، انذار و بشارت، کیفر و پاداش در قرآن و روایات بدون اراده و اختیار انسان بی معنا خواهد بود.
حضور انسان در محافل شب قدر، عبادت و دعا و ... جلوههایی از حضور اراده و اختیار انسان است. بزرگترین اشتباه درباره حقیقت مشیت الهی این است که گروهی خود را صاحب همه چیز میدانند و تصور میکنند خداوند به صورت مطلق همه کارها را به بندگان خود واگذار کرده است؛ پس نه ثواب و عقاب در کار است و نه مسوولیت و اخلاق.
گروهی دیگر نیز فکر میکنند انسان موجودی مجبور است که هیچ اختیار و آزادی ندارد و همه چیز توسط قضا و قدر تعیین میشود.
در حالی که حقیقت امری میان این دو نظر است یعنی نه جبر قضا و قدر و نه واگذاری مطلق به بندگان، چرا که بعضی از کارها را ما به خواست و اراده خودمان انجام میدهیم مثل خوردن، آشامیدن، رفتن، آمدن و ... و در بعضی دیگر از کارها همچون به دنیا آمدن، از دنیا رفتن و ... اراده و خواست ما مطرح نیست.
در شب قدر فرشتگان بسیاری به زمین میآیند به طوری که زمین بر آنها تنگ میشود، لذا آن را «شب قدر» نامیدهاند زیرا یکی از معانی «قدر» به معنای ضیق و تنگ است (اطلاق /7) و در این شب قرآن با تمام قدر و منزلتش به وسیله فرشته صاحب قدر بر پیامبر صلی الله علیه و آله نازل شد.
شب قدر در طول سال بیش از یک شب نیست و آن شب نیز در ماه مبارک رمضان واقع شده است. این مساله، مورد قبول همه مسلمانان است که هیچ گونه شک و تردیدی در آن وجود ندارد؛ زیرا از سویی خداوند در قرآن میفرماید: «ماه رمضان ماهی است که قرآن در آن نازل شده است.» (بقره /185)
و از سوی دیگر در آیه اول سوره قدر میخوانیم «ما آن (قرآن) را در شب قدر فرو فرستادیم.» از همراه کردن این دو آیه مبارکه به یکدیگر چنین نتیجهگیری میشود که شب قدر خارج از ماه مبارک رمضان نیست و حتما در این ماه قرار دارد.
بنابر روایات اسلامی خداوند اجابت را در میان دعاها پنهان کرده است تا مومنان به همه دعاها روی آورند. همان گونه که وقت مرگ را پنهان کرده است تا مردم در همه حال پذیرای آن باشند.
وقت قیامت و ظهور امام زمان (عج) را نیز مخفی کرده تا اهل معصیت آنها را دستاویزی برای نیل به مقاصد شوم خود قرار ندهند و در مقابل مومنان در همه حال مراقبت بیشتری از خود نشان دهند. بر همین مبنا شب قدر مخفی است و زمان دقیق آن مشخص نیست.
امام علی علیه السلام دلیل مخفی بودن شب قدر را در این میداند که مومنان شبهای بیشتری را قدر بدانند و به آرزوی درک فضیلت آن به کارهای نیک و عبادت بیشتری پرداخته و از معاصی و زشتیها دوری گزینند و در پرستش خداوند تلاش بیشتری نمایند.
از سوی دیگر شب قدر بایستی مخفی باشد زیرا اگر شب خاصی معین میشد، برخی افراد بر اثر توفیق شب زندهداری و احیائ آن به عُجب و غرور مبتلا میشدند اما هنگامی که زمان آن معین نباشد، بر اثر مواظبت بیشتر، ملکات فاضله در نفسشان راسختر میشود و در نتیجه از برکات و فیوضات بیشتری در این شبها بهرهمند میشوند.
اگر این شب معلوم بود، حرمت و عظمت درخورشان را نداشت، زیرا مردم همواره برای هر چه که از دید آنها مخفی است، احترام بیشتری قائلند.
بیتردید شب قدر از شبهای با عظمت و با اهمیت سال است و دلیل فضیلت این شب بر سایر شبها به اعتبار اموری است که در این شب محقق میشود.
از دیگر فضایل این شب نامگذاری یکی از سورههای قرآن به نام «قدر» است و این خود گویای فضیلت و اهمیت این شب است. این شب، شب مبارکی است زیرا خدا میفرماید: و قرآن که بهترین خیرات و برکات است در این شب مبارک نازل شده است. (دخان /3)
نزول ملائکه و روح در شب قدر نشانه شرافت آن بر هزار ماه است. چنان که امام باقر علیه السلام نیز فرمودند: «عمل صالح در شب قدر از قبیل نماز و زکات و انواع کارهای خوب بهتر است از عمل در هزار ماهی که در آن شب قدر نباشد.» شب قدر سراسر خیر و سلامت است و از هر امر ناپسندی به دور است و این خود نیز نشان شرافت آن بر هزار ماه است.
بنا بر روایات و ظاهر آیات سوره قدر، شب قدر منحصر به زمان رسول خدا لی الله علیه و آله نیست و فرشتگان در شب قدر مقدرات یک سال را نزد «ولی مطلق زمان » میآورند و بر او عرضه میکنند. این واقعیت از روز نخستین خلقت بوده است و تا قیامت هم ادامه دارد.
از سویی نیز بنابر روایات زمین از نخستین روز خلقت تا آخر فنای دنیا بیحجت نخواهد بود چنان که امام علی علیه السلام فرمودند: «شب قدر در هر سالی هست، در این شب امور همه سال (و تقدیرها و سرنوشتها) فرو فرستاده میشود، پس از رحلت پیامبر صلی الله علیه و آله نیز این شب صاحبانی دارد.»
حجت خدا در زمین در زمان حاضر وجود مقدس و مبارک حضرت مهدی(عج) است و اوست که حجت خدا و وصی اوصیا و خلیفه رسول خدا و معصوم از هر گناه و پلیدی است و لذا صاحب شب قدر است.
86/7/10
8:27 ع
امام علی علیه السلام زودتر از تمام مردم عصر خود به خدا و رسولش صلی الله علیه و آله ایمان آورد و نماز گزارد. ایشان این موضوع را به طور مکرر اعلام فرمود و هیچ کس هم به مخالفت با ایشان برنخاست.
این مطلب را هم راویان شیعه نقل کردهاند و هم راویان اهل سنت. خود آن حضرت میفرمایند: اللهم انی اول من اناب و سمع و اجاب، لم یسبقنی الا رسول الله (ص) بالصلاه! (1)
بار خدایا من نخستین کسی هستم که به حق رسیده و آن را شنیده و پذیرفته است و هیچ کس بر من در امر نماز سبقت نگرفت، مگر رسول خدا صلی الله علیه و آله، و نیز فرمودهاند: «من هفت سال پیش از آن که کسی با پیامبر نماز بخواند، با او نمازگزاردم.» (2)
در نماز علی علیه السلام سخنها رفته و کلامها گفته و کتابها نوشته شده است؛ «نمازی که در آن، چنان غرق در مناجات و خضوع و بندگی میشد که گوشش نمیشنید، چشمش نمیدید و زمین و آسمان و مافیها از خاطرش محو میشد! نمازی که در آن از خوف خدا بر خود میلرزید و رنگ از رخسار مبارکش میپرید. اصولاً معنای نماز را باید در نماز علی علیه السلام جست و معنای خوف را باید از چهره رنگ پریده او دریافت و خدا را باید از چشم او دید.
نقل است که پس از شهادت امیرمومنان، حضرت علی علیه السلام، یکی از اصحاب آن حضرت به نام «ضرار» با معاویه روبرو شد. معاویه گفت: «میخواهم علی علیه السلام را برایم توصیف کنی!» ضرار - که حالتی غمبار بر وجودش مستولی شده بود- لب به سخن گشود: «شبی علی علیه السلام را در محراب عبادتش دیدم که از خوف خدا چون مارگزیدگان به خود میپیچید و به سان غمزدگان میگریست و میگفت:«آه! آه! از آتش دوزخ...»، و کلام ضرار که بدین جا رسید، معاویه گریان شد! (3)
علی علیه السلام که اولین نمازگزار پس از پیامبر صلی الله علیه و آله است و رکعت به رکعت نمازش و تکبیر به تکبیرش دیدنی و شنیدنی است، آخرین نمازش نیز شنیدنی است، هر چند که قلم از توصیف عاجز باشد و بیان از تعریف، وامانده:
آن شب - شب نوزدهم ماه رمضان - مکرر از اتاق بیرون میآمد و به آسمان مینگریست؛ باز میگشت و با خود میگفت: «به خدا قسم این همان شبی است که مرا وعده شهادت در آن دادهاند.» پس موعد عزیمت که رسید، آهنگ رفتن کرد. ام کلثوم (س) که میزبان حضرتش بود و از این رفتار پدر، مضطرب و نگران، مانع از رفتن علی علیه السلام شد و از ایشان درخواست کرد تا شخص دیگری را به جای خود برای اقامه نماز به مسجد بفرستد، اما آن حضرت امتناع کرد و فرمود: « از قضای الهی نمیتوان گریخت.» پس گام در رکاب قضای الهی نهاد و به راه افتاد.
زمین بر آن بود که آهنگ حرکت خود را به گامهای علی علیه السلام متصل کند. چشمهای ناسوتیان در تمنای ماندن، تند آب اشک ساز کردند و لاهوتیان، دست تمنا بر کنگره عرش ساییدند و ام کلثوم (س)، درمانده از همه چیز و همه جا، خون جگر بدرقه راه علی علیه السلام کرد. در بین راه چند مرغابی به حضرت نزدیک و گویی مانع از رفتن ایشان شدند، اما شهادت علی علیه السلام، گویی بی بازگشتترین قضای الهی در آن لیلة القدر خدایی بود. این رفتن دیگر بازگشتی نداشت و علی علیه السلام دیگر طاقت ماندن! چون خواست از در خانه خارج شود، قلاب در، چنگ در کمربند او انداخت و این آخرین حربه زمینیان برای بازداشتن علی علیه السلام از رفتن بود. علی علیه السلام از در که گذشت، زمینیان دیگر از او دست شستند. و علی علیه السلام کسی نبود که از شهادت بگذرد که سالیان سال است به انتظار چنین شبی نشسته... کمربند خود را محکم بست و خطاب به خویش فرمود: «ای علی! کمربندت را محکم ببند و برای مرگ آماده شو.»
کوچهها را یکی پس از دیگری جا میگذاشت تا این که به مسجد رسید. ابتدا چند رکعت نماز گزارد و چون فجر دمید، بر بام مسجد رفت و آخرین اذان خود را در آن شهر پر از حیله و نیرنگ، ارزانی زمینیان نمود و این آخرین اذانی بود که علی علیه السلام بر ماذنه مسجد کوفه فریاد زد!
آن شب تمام اهالی کوفه نوای دلنشین اذان علی علیه السلام را شنیدند. یتیمان در خواب فرو رفته که خواب پدر میدیدند، با شنیدن صدای علی علیه السلام ، از خواب برخاستند و چون دریافتند علی علیهالسلام بیدار است، احساس آرامش و امنیت کردند و غم بیپدری از چشمان خواب آلودشان رخت بر بست. آری این بانگ اذان علی علیه السلام است؛ پدر یتیمان کوفه همو که تمام یتیمان کوفه، لذت نشستن بر زانویش را تجربه کرده و از دست پر کرمش نان و خرما خوردهاند و در آغوش پدرانهاش جا خوش کردهاند.
... و علی علیه السلام برای اقامه نماز به داخل مسجد آمد ... خفتگان را بیدار کرد؛ آن ملعون، ابن ملجم، بیدار بود ولی به روی شکم دراز کشیده و خود را به خواب زده بود و شمشیری در زیر جامهاش پنهان داشت، حضرت به او فرمود: «برخیز که وقت نماز است و این چنین (به روی شکم) نخواب که خواب شیطان است؛ بر دست راست بخواب که خواب مومنان است و یا به طرف چپ بخواب که خواب حکیمان است و یا به پشت بخواب که خواب پیامبران (ع) است... قصدی در خاطر داری که نزدیک است آسمانها از سنگینی آن فرو ریزند و اگر بخواهم میتوانم خبر دهم که در زیر جامهات چه پنهان کردهای... .» پس به جانب محراب رفت؛ در محراب ایستاد و به نماز مشغول شد. ابن ملجم مضطرب و نگران بود ... علی علیه السلام به آرامی تکبیر گفت و به رکوع رفت... ابن ملجم که در کنار ستونی به کمین ایستاده بود، چون بید به خود میلرزید ... علی علیه السلام سر از رکوع برداشت و به سجده رفت ... قلب کثیف ابن ملجم به شدت میتپید ... علی علیه السلام سر از سجده برداشت ... ابن ملجم دوید ... شمشیرش را بالا برد تا فرود آورد، ولی شمشیرش به سقف محراب گیر کرد. باز قصد فرود آوردن شمشیر را نمود، شمشیر را فرود آورد و فرق علی علیه السلام تا سجدهگاه شکافته شد و فریاد علی علیه السلام، فریاد در گلو مانده علی (ع) برخاست: «بسم الله و بالله و علی ملة رسول الله، فزت و رب الکعبه.»و جبرییل، عزادار و مویه کنان در میان زمین و آسمان بانگ برداشت:
سوگند به خدا پایههای هدایت ویران شد و نشانههای تقوا از بین رفت و ریسمان محکم از هم گسست. پسر عموی پیامبر کشته شد، جانشین برگزیده کشته شد، علی مرتضی توسط نگون بختترین انسانها کشته شد.
. 1- نهج البلاغه، خ131
. 2- الغدیر / 3/221
. 3- گفتارهای معنوی شهید مطهری/ 63
پیام رسان
منتظران چشم به راه آمدنش هر لحظه زمین قلبهایشان را با یادش آب و جارو می کنند و دیده ی خویش را به سمت خانه ی دوست تنگ تر می نمایند. شاید زیباترین لحظه ی تاریخ را با قاب دیدگانشان به تصویر در آورند. این همان چیزی است که هر جمعه در دعای ندبه از تارهای وجودشان به مولای خویش عرضه می دارند: متی ترانا و نراک