سفارش تبلیغ
صبا ویژن
صفحه اصلی پیام‌رسان پارسی بلاگ پست الکترونیک درباره اوقات شرعی

86/7/1
12:56 ع

4 ـ بالاخره به خوزستان به شهر نخل های سوخته دیروز و سبز امروز رسیدیم . قامت بلند نخل های سبز حکایت از همت های بلندی می کرد که دشمن را کوچک و خوار نمود و از این آب و خاک بیرون انداخت .
به یقین استواری و ایستادگی نخل ها مدیون بر خاک افتادن ایثارگران و جانبازان و شهیدان است به یقین سبزی نخل ها مدیون سرخی خون ایثارگران است . خوزستان ; نماد مقاومت است ; استان عشق است پایتخت پاکی هاست و شلمچه قلب تپنده حماسه می باشد و آفتاب فروزان آسمان جبهه ها است و یادآوری یادگارهای خمینی (ره ) کبیر است . همانها که با خون خود شلمچه را بوی تربت کربلا دادند. امروز شلمچه آینه اسماعیل های عاشق است که ابراهیم گونه در برابر نمرودیان ایستادند. امروز تربت شلمچه عطر عشق دارد و بوی بهشتی خاک شلمچه مشام جان را می نوازد. آری ! شلمچه تابلوی بزرگ مقاومت و عشق است . و خوزستان پیشانی بلند ایثار ایران .

.5 در مقصد اتوبوس های قدیمی صف کشیده اند . سوار اتوبوس های قدیمی شدن هم حال و هوای جبهه را به انسان می دهد . وقتی در گرمای هوای خوزستان عرق می کنی رجعتی به گذشته حاصل می شود. تنها فرق این اتوبوس ها با اتوبوس های قدیمی زمان جنگ این بود که اینها گل مالی نشده بودند. شاید پرهیز از تهیه اتوبوس های کولردار و گرفتن اتوبوس های عادی و نسبتا سن خورده برای این بود که نسل امروز با گوشه ای از سختی ها و مشکلات ایثارگران دیروز آشنا شوند. وقتی هوای اردیبهشت این گونه وای به حال تیر و مرداد آن هم در زمان جنگ که کنار این آتش باران گلوله هم بود. واقعا رزمندگان در هشت سال استقامت پدر دشمن مادر مرده را در آوردند. بی تردید اگر ایستادگی رزمندگان نبود دشمن از پای نمی نشست .

.6 البته غیر از اتوبوس چیزهای دیگر هم بی شباهت به روزهای جبهه و جنگ نبود مانند اردوگاه معارف جنگ . سادگی محل اسکان برپایی ایستگاههای صلواتی وجود روحیه مردی و ساده و صمیمی فرماندهان در بین دانشجویان نمازهای جماعت در شرایط سخت و... همه و همه آینه ای بود که گوشه هایی از روزهای دفاع مقدس را نشان می داد و البته رزم شبانه در میشداغ و سرو صدای خمپاره ها و گلوله ها و... و عزاداری دانشجویان در گوشه گوشه این اردو دیدنی بود و واقعا آدم را به گذشته پیوند می داد.
.7 اولین کلاس رسمی در کنار رود اروند است . وقتی یکی از اساتید ارتشی که خود طراح برخی عملیات های جنگی بود درس مقاومت را مرور می کرد قلب بچه ها سرشار از غرور می شد غرور از غیرت مردانی که متجاوز را به آن سوی آب فراری دادند. شاید و حتما در این لحظات دوربین های غاصبین از آن طرف آب این سوی خاک را نظاره می کردند و شکوه و شوق جمع ما را می دیدند. ما داشتیم روایت شیرین فتح را مرور می کردیم و آنها هم حتما تلخی تجاوز و سیلی دفاع جانانه ایرانی های عاشق را مرور می نمودند.



.8 ساعت به ساعت و روز به روز بامناطق عملیاتی آشناتر می شویم . میدان وسیع مناطق عملیاتی خیلی ساکت و خاموش است منطقه بوی باروت نمی دهد و سفیر گلوله و خمپاره ای به گوش نمی آید امااینجا خاکش عطر دیگری دارد و ما پا در جای پای کسانی می گذاشتیم که آنان دست در دست فرشتگان نهادند و از جای جای این زمین به اوج آسمان پرکشیدند. همانها که به عشق زیارت حرم امام حسین (علیه السلام ) آمدند و به زیارت خود امام ـ علیه السلام ـ نائل شدند. چه جسمهایی که در این بیابان داغ پرپر شدند. چه عزیزانی که در شعله های شقاوت دشمن سوختند چه پرندگانی در این دیار پرپر شدند و بال بال زدند و بالا رفتند و پرواز کردند. واقعا جبهه بازار عشق بود بازاری که شیفتگان شاهد و عارفان عاشق بهای جان دادند و وصال جانان خریدند.
آری این بیابانهای ساکت گویی با همه سکوتش با تو حرف می زدند و از روزهای دفاع می گوید. از آن روزهایی که سرزمین جبهه معراج عشق بود و علویان به عشق اسلام ناب محمدی حماسه حسینی را آنجا تکرار می کردند و با دست خالی پای غرب را شکستند چون صلاح آنها قوی تر و برتر از سلاح آنها بود. رزمندگان ما درکنار جهاد اصغر اهل جهاداکبر هم بودند آنها هم دشمن درون را آواره کردند و مین منیت را خنثی نمودند و هم به دشمن بیرون هجمه آوردند. در آن روزها وقتی صدای شلیک خمپاره ها فضای ساکت شب را می شکست آنها با دلی شکسته در سجاده سلوک خود مناجات می کردند و در آن لحظه که دشمن از وحشت ظلمات منور می زد و غرق در ترس و هراس بود رزمندگان بامنور مناجاتهایشان سنگرهایشان را نورانی می کردند و در ظلمت شب دل را رنگ روشن روز می زدند.

.9 یکی از شیرینی های این سفر سفر به بندر ماهشهر بود ناوچه ها و ناوهای نیروی دریایی در اسکله بندر ماهشهر پهلو گرفته بودند و بچه های دریایی هم یک روز میزبان اساتید و دانشجویان بودند. دریا نیز چون خاک بوی خون می داد و خط سرخ شهادت بر آبی آسمانی دریا نیز نقش بسته بود. دریادلان وارثان حماسه بزرگ عملیات مرواریدند عملیاتی که مروارید عملیاتها بود و جنگ در عرصه دریا را یکسره کرد. حضور دانشجویان زمینی و هوایی در کنار کارکنان دریایی آنها را با دنیای دریایی ها اندکی آشنا نمود و تصویری هر چند مبهم به آنها داد البته این حضور در نزدیکی ساحل بود و در زمان صلح . والا داخل دریا ماموریتهای طولانی و دریای طوفانی و رقص ناو در میان موج ها و دریازدگی بعضی ها دیدنی است . شاید لباس سفید بچه های دریایی این فکر را القا کند که آنها خیلی در آسایشند اما کار در ناو و سفرهای دریایی و مشقات ناو و ناوچه خود قصه های خواندنی دارد. حضور دانشجویان سه نیرو با سه گونه لباس در ناوها نمادی از وحدت ارتش بود. اردوی معارف جنگ به غیر از دستاوردهای معرفتی و معنوی اش نمادی از وحدت نیروهای سه گانه ارتش بود آن هم در سال اتحاد ملی و انسجام اسلامی . سه نیروی مقاومت بالباس ها و نشان های متفاوت اما در خط واحد و هدف واحد حرکت می نمود. هم دریایی ها دل آسمانی دارند و خاکی اند هم هوایی ها دریادل و عاشقند و هم زمینی ها قلبی چون آسمان آبی و پاک و درونی چون دریا زیباو وسیع دارند.

.10 در ایام اردو جاهای دیدنی زیادی دیدیم و حرفهای شنیدنی زیاد شنیدیم ; از خرمشهر و موزه باشکوه آن و شلمچه و بستان پل سابله مزار شهدای کرخه نور و منزلگاه شهدای مظلوم هویزه شرهانی و دهلاویه و... همه جا نمایشگاه عشق بود و عبرت . و هر مکان یک تابلوی چشمگیر ایثار و ایمان بود. سر قبر برخی شهدای گمنام و شهدای صاحب نام رفتیم سر قبر شهید « حسین علم الهدی » در منزلگاه شهدای مظلوم هویزه بچه های دانشجو شور و حال خاصی داشتند پرچمهای الوان منقش به نامهای ائمه ـ علیهم السلام ـ حال و هوای خاص جبهه ای به اردو داد. رقص پرچمها در باد صعود دستها به سوی آسمان و فرود بر سینه ها به عنوان عزاداری ضجه برخی بچه ها درگوشه و کنار و خلوت کردن باخدای متعال و... همه و همه حال و هوای روزها و شبهای عملیات را تداعی میکرد. واقعا شهدایی مانند « حسین علم الهدی » علم هدایت بر دوش گرفتند و راه حسین ـ علیهم السلام ـ را به ما نشان می دادند و می دهند. موزه خرمشهر هم موزه عبرت بود; موزه ای که با سکوتش روایتگری می کرد روایت عاقبت تلخ تجاوز و ثمره شیرین مقاومت . و این جمله عراقی ها که بر روی دیوار شهر نوشتند که « جئنا لنبقی » برای ماندن آمدیم » واقعا جالب بود.
همچنین دهلاویه بوی دیگری داشت دهلاویه عروجگاه چمران عزیز است . دهلاویه بوی مردی داشت که قلبش ملکوتی بود عاشقی که روح عرشی اش از جسم فرشی اش فاصله ها داشت . چمران مرد خدا بود و از تن جدا. پایش روی خاک و دلش در افلاک بود. برای او بیابانهای داغ جبهه بازار گرم عشق بود و شهادت گوهر گمشده چمران عاشق بود او سالها چشم انتظار شهادت بود و سرانجام چمران صید عشق شد و صیاد اجل او را در دهلاویه به دام عشق انداخت و او برای همیشه از قید دنیا آزاد گشت .
.11 اگر چه داستان بلند دفاع مقدس در وقت کوتاه اردو نمی گنجید اما تصویر شفاف مقاومت چنان انسان منصف را هوشیار می کند تا بداند که هشت سال چه اتفاقی افتاد. هشت سال دفاع مقدس به اندازه یک تاریخ حرف دارد هشت سالی که دل « یکایک » رزمندگان غرق در عشق به خدای سبحان بود هشت سالی که کمر دشمن را « دوتا » کرد هشت سالی که دسته دسته عاشق از « سه راهی شهادت » پرکشیدند هشت سالی که رزمندگان با مقاومت خود « چهار ستون » بدن غرب را لرزاند. هشت سالی که تمامش توسل به « پنج تن آل عبا » و اهل بیت ـ علیهم السلام ـ بود هشت سالی که بچه های جبهه از « شش جهت » غرق در آغوش فرشتگان بودند. هشت سالی که قصه « هفت شهر عشق » داشت هشت سالی که رزمندگان در پناه « امام هشتم » علیهم السلام حرکت کردند. هشت سالی که صدای غریو شهامت و رشادت آنها گوش نه فلک » را کر کرد. هشت سالی که هر کار نیک شان حسنه ای بود که « ده برابر » آن پاداش گرفتند هشت سالی که زنان زینبی چون روز « یازدهم محرم » عاشورایی درخشیدند هشت سالی که ایثارگران با خون پاسداری از دستاوردهای « دوازدهم فروردین 57 » نمودند هشت سالی که هر روزش به نوعی « سیزدهم آبان » بود و روز مرگ بر آمریکا و بالاخره هشت سالی که تمامش عشق به « چهارده معصوم » علیه السلام بود و این نوشته های کوتاه و جمله های کوچک نمی تواند آینه داستان بلند و بزرگ هشت سال دفاع مقدس باشد.

.12 واقعا خاک جبهه حال و هوای دیگری داشت . جبهه بازار مزایده عشق بود با شهیدانی که جانان مشتری جانشان بود . در جبهه طنین ملکوتی عرفان به گوش دل می رسد و عطر آسمانی گلهای پرپر مشام جان را نوازش می دهد. تیره ترابش تابناک است . جبهه آینه عشق ازلی مسافران ابدی آخرت است . جبهه عرصه دلباختگانی است که روح را از لباس تن خلع کردند و پس از لباس فتا لباس بقا را بر او پوشاندند. جبهه آینه کربلاست با بچه هایی که روح تشنه داشتند و عشق عاشورایی و شوق حسین ـ علیه السلام ـ امروز اگر چه راه کربلا باز شد اما چه باک که تشنگان زیارت حرم امام حسین علیه السلام به زیارت امام حسین علیه السلام رفتند و تا ابدیت « عند ربهم یرزقون » اند. خدا کند نگاه به خاک ها و سنگرهای جبهه که بوی شهیدان می دهد. چشم دل ما را بینا نماید و همه مشتاقان این دیار را هم با جبهه و هم با فرهنگ جبهه آشنا نماید. انشاالله تعالی .


پیام رسان

+ استحکام واقعی یک نظام و ملت، توکل به خداوند متعال، هوشمندی، داشتن اعتماد به نفس، باور به توانایی ایستادگی، و تقویت قدرت ایستادگی است.(مقام عظمای ولایت)

مشخصات مدیر وبلاگ
 
Admin[79]
 

منتظران چشم به راه آمدنش هر لحظه زمین قلبهایشان را با یادش آب و جارو می کنند و دیده ی خویش را به سمت خانه ی دوست تنگ تر می نمایند. شاید زیباترین لحظه ی تاریخ را با قاب دیدگانشان به تصویر در آورند. این همان چیزی است که هر جمعه در دعای ندبه از تارهای وجودشان به مولای خویش عرضه می دارند: متی ترانا و نراک


لوگوی وبلاگ
 

عناوین یادداشتهای وبلاگ
خبر مایه
بایگانی
 
صفحه‌های دیگر
دسته بندی موضوعی
 
لوگوی دوستان
 
دوستان
 
موسیقی


وبلاگ منتظران مهدیمنتظران مهدی